به گزارش وبلاگستان مشرق، میثم رشیدی مهرآبادی در وبلاگ حرفهای نیمه خصوصی یک رسانهای نوشت: آنطور که معلوم بود از شهرستانهای دور و نزدیک هم کسانی آمده بودند.
احمدی نژاد باز هم از بهار گفت و نکته جالب این بود که برخلاف دفعه قبل (مراجعت احمدی نژاد به خانه جدید و پایان ریاست جمهوری) که در دعاهایش خبری از «آقا» نبود، این بار برای ملت و رهبری هم دعا کرد.
دوربین های مردم هم برای فیلم و عکس، بیشتر از جیبشان بیرون آمده بود ولی جمعیت به یکدستی و یکدلی قبل نبود.
کسانی بودند که در انتها ایستاده بودند و زیر لب فحش می دادند.
یکی هم با صدای بلند گفت: دکتر! دارند یارانه های ما را قطع می کنند، تو را به خدا فکری کن!
جمعی از خانم های عاشق احمدی نژاد تابلوی دعای فرج را برایش هدیه گرفته بودند و کسی هم یک سبد گل بزرگ به او داد.
چند روحانی هم در جمع دیده می شدند. اما حضور خانم های مانتویی و بد حجاب به شدت کمرنگ بود.
در میدان 72 نارمک، خیمه بزرگی برای ایام محرم بنا شده بود که احتمال می رود احمدی نژاد در آن به عزاداری محرم بپردازد و پاتوقی شود برای علاقمندانش.
گویا از بین فامیل و دوستان، فقط خورشیدی که باجناق احمدی نژاد است، خود را برای تبریک تولد به نارمک رسانده بود.
بن بست هدایت که احمدی نژاد در آن زندگی می کند هم با داربست و چادر برزنتی پوشیده شده بود تا در محرم مورد استفاده قرار گیرد. به همین خاطر جمعیت در حاشیه میدان نگه داشته شده بودند و همی نباعث ایجاد ترافیک شده بود. احمدی نژاد هم با یادآوری یکی از محافظان، به این موضوع اشاره کرد و گفت که ترافیک شده و خواهش می کنم که موجبات اذیت مردم را فراهم نکنید.
ترکیب کت سورمه ای، پیراهن روشن و شلوار طوسی احمدی نژاد، دلنشین بود و برعکس خیلی از لباس های او که به تنش زار می زد، این بار سر و وضع مرتب و قابل قبولی داشت.چند محافظ به پشت بام اولین خانه بن بست که هنوز نوسازی نشده و مثل وصله ای ناجور برای این محله است، رفته بودند و اوضاع را از بالا کنترل می کردند.
حضور برادران و خواهران بالا در مراسم دیشب قابل توجه بود.
آقایی مودب و مهربان با شیرینی دانمارکی از حاضرین پذیرایی می کرد.
این بار بر خلاف دفعه قبل، یکی از محافظان از دست زدن مردم به دکتر احمدی نژاد جلوگیری می کرد و بسیار مراقب اوضاع بود.
تعداد زیادی نامه به احمدی نژاد داده شد که او آنها را به یکی از محافظان تسلیم می کرد.
برخی افراد هم تصویر احمدی نژاد را به او می دادند تا برایشان امضا کند. این کار حتی در وسط سخنرانی او هم اتفاق افتاد.
حضور عکاسان و خبرنگاران خبرگزاری ها و سای های خبری ضد احمدی نژاد پر رنگ بود.
جانبازی با در دست داشتن کاتر جانبازی خود به جلوی جمعیت رفت و مشکلش را گفت که دکتر ار او خواست تا در کناری بایستد تا بعد از مراسم، کامل و دقیق با او صحبت کند.
احمدی نژاد که معلوم بود از سیاست خسته است، بعد از شنیدن برخی شعارهای سیاسی، خطاب به جمعیت با نشان دادن علامت قیچی گفت: گویا ناف شما را با سیاست بریده اند!بعد از آن که احمدی نژاد از ماشین پایین آمد هم مردم رهایش نکردند و بازار عکس انداختن با او داغ بود.
در حین سخنرانی هم یک دختر که معلوم بود به سن تکلیف رسیده برای انداختن عکس به بالای ماشین رفت که تردید احمدی نژاد در بغل کردن و بوسیدن او به خوبی نمایان بود.
برخی حاضران یک شاخه گل را تزیین کرده و برای احمدی نژاد آورده بودند.
چند مقوای بزرگ که بر روی آن با ماژیک و به نحوی بد خط، شعارهایی نوشته شده بود در میان جمع دیده می شد. روی یکی از آنها نوشته بود: دکتر برنگرد تا حضرات، قَدرت را بدانند.
دوربین های مردم هم برای فیلم و عکس، بیشتر از جیبشان بیرون آمده بود ولی جمعیت به یکدستی و یکدلی قبل نبود.
کسانی بودند که در انتها ایستاده بودند و زیر لب فحش می دادند.
یکی هم با صدای بلند گفت: دکتر! دارند یارانه های ما را قطع می کنند، تو را به خدا فکری کن!
جمعی از خانم های عاشق احمدی نژاد تابلوی دعای فرج را برایش هدیه گرفته بودند و کسی هم یک سبد گل بزرگ به او داد.
چند روحانی هم در جمع دیده می شدند. اما حضور خانم های مانتویی و بد حجاب به شدت کمرنگ بود.
در میدان 72 نارمک، خیمه بزرگی برای ایام محرم بنا شده بود که احتمال می رود احمدی نژاد در آن به عزاداری محرم بپردازد و پاتوقی شود برای علاقمندانش.
گویا از بین فامیل و دوستان، فقط خورشیدی که باجناق احمدی نژاد است، خود را برای تبریک تولد به نارمک رسانده بود.
بن بست هدایت که احمدی نژاد در آن زندگی می کند هم با داربست و چادر برزنتی پوشیده شده بود تا در محرم مورد استفاده قرار گیرد. به همین خاطر جمعیت در حاشیه میدان نگه داشته شده بودند و همی نباعث ایجاد ترافیک شده بود. احمدی نژاد هم با یادآوری یکی از محافظان، به این موضوع اشاره کرد و گفت که ترافیک شده و خواهش می کنم که موجبات اذیت مردم را فراهم نکنید.
ترکیب کت سورمه ای، پیراهن روشن و شلوار طوسی احمدی نژاد، دلنشین بود و برعکس خیلی از لباس های او که به تنش زار می زد، این بار سر و وضع مرتب و قابل قبولی داشت.چند محافظ به پشت بام اولین خانه بن بست که هنوز نوسازی نشده و مثل وصله ای ناجور برای این محله است، رفته بودند و اوضاع را از بالا کنترل می کردند.
حضور برادران و خواهران بالا در مراسم دیشب قابل توجه بود.
آقایی مودب و مهربان با شیرینی دانمارکی از حاضرین پذیرایی می کرد.
این بار بر خلاف دفعه قبل، یکی از محافظان از دست زدن مردم به دکتر احمدی نژاد جلوگیری می کرد و بسیار مراقب اوضاع بود.
تعداد زیادی نامه به احمدی نژاد داده شد که او آنها را به یکی از محافظان تسلیم می کرد.
برخی افراد هم تصویر احمدی نژاد را به او می دادند تا برایشان امضا کند. این کار حتی در وسط سخنرانی او هم اتفاق افتاد.
حضور عکاسان و خبرنگاران خبرگزاری ها و سای های خبری ضد احمدی نژاد پر رنگ بود.
جانبازی با در دست داشتن کاتر جانبازی خود به جلوی جمعیت رفت و مشکلش را گفت که دکتر ار او خواست تا در کناری بایستد تا بعد از مراسم، کامل و دقیق با او صحبت کند.
احمدی نژاد که معلوم بود از سیاست خسته است، بعد از شنیدن برخی شعارهای سیاسی، خطاب به جمعیت با نشان دادن علامت قیچی گفت: گویا ناف شما را با سیاست بریده اند!بعد از آن که احمدی نژاد از ماشین پایین آمد هم مردم رهایش نکردند و بازار عکس انداختن با او داغ بود.
در حین سخنرانی هم یک دختر که معلوم بود به سن تکلیف رسیده برای انداختن عکس به بالای ماشین رفت که تردید احمدی نژاد در بغل کردن و بوسیدن او به خوبی نمایان بود.
برخی حاضران یک شاخه گل را تزیین کرده و برای احمدی نژاد آورده بودند.
چند مقوای بزرگ که بر روی آن با ماژیک و به نحوی بد خط، شعارهایی نوشته شده بود در میان جمع دیده می شد. روی یکی از آنها نوشته بود: دکتر برنگرد تا حضرات، قَدرت را بدانند.